در پارهاي
اسناد قديمي از دُماب به عنوان "سبز دره مَراد آباد" نام برده شده
است. بر اين اساس ميتوان گمان برد كه در آن دوره مركز اقامت اصلي
در مراد آباد كنوني بوده است. قديميترين شي تاريخي كه به هنگام
لايروبي قنات دَماب كشف شد، يك پيسوز سنگي است كه زير آن نوشته
"استاد شعبان 1112" حك شده است. |
 |
 |
|
|
|
تاريخ ايجاد روستاي دُماب به عنوان يك محل سكونت دائم بين سالهاي
1100 تا 1150 هجري خورشيدي برآورد ميشود. اين روستا با قدمت سه
قرن، به دليل پارهاي از ويژگيهاي معماري و سياسي آن دوران چندين
اثر تاريخي را در خود جاي داده است. گفته ميشود بانبان اصلي
آبادي دو برادر مهاجر از خراسان، به نامهاي "محب" و "صالح"
بودهاند كه دو خانواده اصلي محبيها و صالحيها از فرزندان اين دو
برادر هستند. ظاهرا شكلگيري اقتصادي و اسكان در اين مزرعه، با حفر
يك رشته قنات توسط همين مهاجران آغاز ميشود. بر اساس روايات،
محبيها و صالحيها مزرعه مرادآباد و اطراف آن را از دهق اجاره
ميكنند. محور تحولات اصلي در شكلگيري روستا بيشتر محبيها
بودهاند. بزرگترين شخصيت تاريخي دُماب "حاج حسن دُمابي" بوده است
كه گفته ميشود كه از فرزندان محب بوده است. با تصميم حاج حسن،
دُِمابيها "سبز دره مرادآباد" را از دهق ميخرند. در سال بعد
گلههاي خود را براي چرا به مراتع دُماب ميفرستند كه با اعتراض
دُمابيها مواجه ميشوند و در پاسخ ميگويند كه ما مزارع را
فروختهايم و نه مراتع را. دُمابيها قصد نزاع ميكنند كه حاج حسن
مانع شده و تدبيري ديگر ميكند. وي حاج مهدي يكي از فرزندان خود را
با پول به دربار شاه در تهران ميفرستد. حاج مهدي دُماب را تقسيمات
كشوري حكومت اصفهان به عنوان قريه ثبت و سند آن را در ازاي پرداخت
ماليات سالانه چهل تومان ميگيرد. در عين حال ماليات ده سال را
يكجا ميپردازد و سند قريه را با امضاي حكومت دريافت ميكند. اين
سند حدود دُماب را حدي به "چاه حيدر"، حدي به "دوب تربي"، حدي به
"مزرعه علي شاه رحمتآباد"، حدي يه "ماهور ستجد"، حدي به "كوه
سوخته" و حدي به "دره دراز" تثبيت ميكند. پس از اخذ سند با حضور
مجدد گلهداران دهقي نزاع درميگيرد. دهقيها به حكومت اصفهان
شكايت ميكنند. نماينده حكومت با چهل سوار به دُماب ميآيد و حاج
حسن را ميخواهد، از او دليل زدن دهقيها را ميپرسد. وي ميگويد
آنان به املاك ما براي چراي دام تعرض كردند. نماينده حكومت مدرك
ميخواهد. حاج حسن دستخط شاه و سند حكومتي را نشان ميدهد.
نماينده حكومت متعرضان را محكوم، تنبيه و جريمه ميكند.
روستاي دُماب از اين تاريخ به شكل رسمي موجوديت مييابد. حاج
حسن با درايت و تدبير توانست طرحهاي زيربنايي لازم را اجرا كند.
وي ابتدا حمام و سپس مسجد را ميسازد. سپس تصميم ميگيرد براي
تثبيت امنيت، بزرگترين قلعه منطقه را كه تا شعاع پنجاه كيلومتري نمونه آن
ديده نميشود، بسازد. اگر چه دُماب تا آن تاريخ چندين قلعه داشت،
اما ساخت قلعه نو، توانست تمرکز قدرت و امنيت را براي ساکنان در
مقابل يورشها و غارتهاي راهزنان منطقه را به ارمغان آورد، تا
آنجا كه گفته ميشود در دورهاي هيجده هزار من غلات در آن ذخيره
شده بود. در سالهاي ناامني راهزنان توانستندبا فريب قشون حكومتي
اميراكرم، قواي دولتي را وادارند قلعه دُماب را براي باز كردن در و
در نتيجه غارت غلات، داخل غلعه را به توپ ببندند. اما به دليل
مقاومت و ساخت قلعه توپها كارا نبودند. چرا كه قلعه دُماب داراي
بخشهاي لازم براي يك بناي دفاعي مستحكم بود و ضخامت پي اين بنا به
چهار متر ميإرسد. در اين باره است كه گفتهاند: |
|
|
تنگها را بر کنيد تنگِ زِبَر تنگ |
حَج حسن شير دِلُم با شاه کُنِه جنگ |
و يا |
|
حَج حسنِ دُمبُويي شَستِت بِنازُم |
به پيشِ شاه و عالم كردي سرفرازُم |
|
|
بيش
از يک قرن تاريخ، توسعه روستاي دُماب و آباداني مزارع اطراف آن
مديون تلاشهاي فرزندان حاج حسن بود. در قرن بعد با گسترش
آبادانيهاي روستا چندين خانواده ديگر به روستا مهاجرت کردند.
خانوادههاي سيدها که گفته ميشود از شيراز آمدهاند،
ميرزاييها که گفته ميشود از «چاهجا» در نزديکي نجف آباد
آمدهاند، لُرها از مناطق اطراف و يهوديان که مبدا مهاجرت آنها
نامشخص است از اصلي ترين خانوادههاي مهاجر بودهاند. از اين
ميان ميرزائيها با آگاهي از برخي فناوريهاي جديد در فرآوري
محصولات كشاورزي توانستند به سرعت به عنوان اولين مهاجران، املاكي
در روستا خريداري و رفته رفته كار كار را تا جايي پيش ببرند كه
مالك پنج دانگ از شش دانگ دُماب و مزارع اطراف آن شدند. آنچنان كه
گفته ميشد هيجده هزار من گندم و پنج هزار راس دام داشتند. اگر چه
بهدها نزاع چندين ساله، ميان ميرزائيها و محبيها اصليترين مشكل
داخلي روستا بود، ولي در تمامي نزاعهاي بيروني كه عمدتا مورد
دعواي آنها موارد اقتصادي و معيشتي مانند آب يا مالكيت مراتع بود،
تمامي روستا، يكپارچه از موجوديت و آبادي خود دفاع ميكردنند.
بعد از دو جنگ جهاني كه در روايات مردم روستا به نامهاي «گراني
بزرگ» و «گراني كوچك» ياد ميشود، نزاعهاي منطقهاي بين دُماب و
روستاهاي همجوار اشن و رحمت آباد و خونداب، و همچنين بلواي تودهاي
و كشاورزي از نقاط مهم تاريخ آن است كه در مجموعه اطلاعات روستا
ثبت شده است.
با رشد سريع اقتصاد کشور در دهه پنجاه، ايجاد خانههاي انصاف، ورود
سپاهي دانش و بهداشت، رفته رفته آرامش و رونق نسبي به روستا باز
آمد و کشاورزي مکانيزه به روستا وارد شد تا آنجا که بيش از پنج
تراکتور در آن تاريخ در روستا وجود داشت و حتي برخي روستاييان
فرزندان خود را براي تحصيل به خارج از کشور فرستادند. هم اكنون نيز
بيش از دهها نفر از فرزندان اين روستا در كشورهاي مختلف جهان
(لينك به دُمابيهاي سراسر جهان) و با تحصيلات عاليه زندگي ميكنند.
پس از انقلاب اگرچه سياستها به نام محروميت زدايي امکانات فراواني
را به روستا آورد، ولي در اصل بيبرنامگي و عملزدگي بدون هدف و
راهبرد موجب شد تا روستانشينان به شهروندان درجه دوم کشور تبديل
شوند و اعتماد به نفس و خود کفايي نسبي خود را نيز از دست دهند. در
دهه هفتاد با تشکيل مجدد شوراها به نظر ميرسد فضاي باز نسبي براي
رشد روستاها مجددا در حال شکلگيري است.
در حال حاضر اين روستا از امكانات اوليه زيرساختي برخوردار بوده و
تلاش شده است تا براي تثبيت جمعيتي آن شغلهاي جديدي مانند دامداري
و كشاورزي صنعتي ايجاد شود. از سوي ديگر در يكي از قلعههاي قديمي
روستا به نام «قلعه درويش بيك» با حفظ بافت سنتي خانه فرهنگ (لينك)
ايجاد شده است كه در بخشي از آن موزه مردمشناسي برپا شده تجهيز
است. |